تقلید کورکورانه از نیاکان
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَآ أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ ءَابَآءَنآ أَوَلَوْ کَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلَا یَهْتَدُونَ(بقره/170)
و هنگامى که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید، مى گویند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروى مى نمائیم ، آیا نه این است که پدران آنها چیزى نمى فهمیدند و هدایت نیافتند؟!
تفسیر:
در اینجا اشاره به منطق سست مشرکان در مساءله تحریم بى
دلیل غذاهاى حلال ، و یا بت پرستى ، کرده ، مى گوید: (هنگامى که به آنها گفته
شود از آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید مى گویند ما از آنچه پدران و نیاکان خود را بر
آن یافتیم پیروى مى کنیم ) (و اذا قیل لهم اتبعوا ما
انزل الله قالوا بل نتبع ماالفینا علیه آباءنا).
قرآن بلافاصله این منطق خرافى و تقلید کورکورانه از نیاکان را با این عبارت کوتاه
و رسا محکوم مى کند: (آیا نه این است که پدران آنها چیزى نمى فهمیدند و هدایت
نیافتند)؟! (اولو کان آباؤ هم لا یعقلون شیئا و لایهتدون ).
یعنى اگر نیاکان آنها دانشمندان صاحبنظر و افراد هدایت یافته اى بودند جاى این بود
که از آنها تبعیت شود، اما با اینکه مى دانند آنها مردمى نادان و بى سواد و موهوم پرست
بودند پیروى آنها چه معنى دارد؟ آیا مصداق تقلید
جاهل از جاهل نیست ؟!
مساءله قومیت و تعصبهاى قومى آنجا که به نیاکان مربوط مى شود از روز نخست در میان
مشرکان عموما، و در میان غیر آنها غالبا وجود داشته است و تا امروز همچنان ادامه دارد.
ولى خداپرست با ایمان این منطق را رد مى کند و قرآن مجید در موارد بسیارى پیروى و
تعصب کورکورانه از نیاکان را شدیدا مذمت کرده است و این منطق را که انسان چشم و گوش
بسته از پدران خود پیروى کند کاملا مردود مى شناسد.
اصولا پیروى از پیشینیان اگر به اینصورت باشد که انسان
عقل و فکر خود را دربست در اختیار آنها بگذارد این کار نتیجه اى جز عقبگرد و ارتجاع
نخواهد داشت ، چرا که معمولا نسلهاى بعد از نسلهاى پیشین با تجربه تر و آگاهترند.
ولى متاءسفانه این طرز فکر جاهلى هنوز در میان بسیارى از افراد و ملتها حکومت مى کند
که نیاکان خود را همچون بت مى پرستند، یک مشت آداب و سنن خرافى را به عنوان اینکه
آثار پیشینیان است بدون چون و چرا مى پذیرند، و لفافه هاى فریبنده اى همچون حفظ ملیت و اسناد تاریخى یک ملت بر آن
مى پوشانند.
این طرز فکر یکى از عوامل بسیار مؤ ثر انتقال خرافات از نسلى به
نسل دیگر است .
البته هیچ مانعى ندارد که نسلهاى آینده آداب و سنن گذشتگان را مورد
تحلیل و بررسى قرار دهند، آنچه با عقل و منطق سازگار است با نهایت احترام حفظ کنند و
آنچه خرافه و موهوم و بى اساس است دور بریزند، چه کارى از این بهتر؟ و این گونه
نقادى در آداب و سنن پیشین شایسته نام حفظ اصالت ملى و تاریخى است ، اما تسلیم همه
جانبه و کورکورانه در برابر آنها چیزى جز خرافه پرستى و ارتجاع و حماقت نیست .
قابل
توجه اینکه درباره نیاکان آنها در آیه فوق مى خوانیم : آنها نه چیزى مى فهمیدند، و نه
هدایت یافته بودند یعنى از دو کس مى توان پیروى کرد: کسى که خود داراى علم و
عقل و دانشى باشد، و کسى که اگر خودش دانشمند نیست هدایت دانشمندى را پذیرفته است
.
اما پیشینیان آنها نه خود مردى آگاه بودند، و نه رهبر و هدایت کننده اى آگاه داشتند، و مى
دانیم تقلیدى که خلق را بر باد مى دهد همین تقلید نادان از نادان است که (اى دو صد
لعنت بر این تقلید باد)!.
تفسیر نمونه،جلد اول